موسسه حسابداری معتمد محاسب ساینا
انجام کلیه خدمات حسابداری
سه استراتژي پيشنهادي لوئيس براي صنعتي شدن ـ يعني: 1-صادرات هر چه بيشتر فرآوردههاي كشاورزي (يا معدني)؛ 2-توسعه اقتصاد خودكفا با تأكيد بر بازار داخلي؛ 3 صدور كالاهاي ساخته شده به تدوين خط مشيهاي اساسي و هماهنگ صنعت و كشاورزي نياز دارد. با اين حال بايد اشاره كرد كه ديدگاه لوئيس در زمينة صادرات كشاورزي كه لوئيس آن را در چارچوب "استراتژي صدور فرآوردههاي كشاورزي" مورد بحث قرار ميدهد, بيشتري توسعه صادرات مواد اولية مورد نياز صنايع است. لوئيس از طرفداران جدي برنامه اصلاحات ارضي در جهان سوم و نيز از مدافعان طرحهاي نوين براي افزايش بهرهوري در بخش كشاورزي است. او بر خلاف شوماخر به اقتصاد بهرهبرداريهاي كوچك كشاورزي علاقه نشان نميدهد بلكه توسعه كشاورزي را در چارچوب تكنولوژي نوين و در مقياس بزرگ مسير ميداند. نكتة مهمي كه بايد به آن توجه داشت اين است كه جانبداري لوئيس از اصلاحات ارضي و نوسازي بخش كشاورزي بيشتر و اساساً ناشي از تمايل او به آزاد شدن نيروي كار دهقاني از روستاها به منظور فراهم شدن شرايط توسعة صنعتي در شهرهاست. لوئيس معتقد است كه استقراض از منابع جهاني تأمين مالي سرمايهگذاري براي توسعه, يكي از راههاي اصولي براي تأمين مالي برنامههاي نوسازي است. لوئيس همچنين معتقد است كه نظريهپردازان توسعة دهة 1950 مسأله رشد جمعيت را دستكم گرفته بودند. به عقيدة او "رشد جمعيت بر توسعه كشورهاي كمتوسعه ضربه وارد ميكند. اين امر وخامت مسأله غذا را كه قبلاً در سرزمينهاي نيمهخشك حاد بود, افزايش داد و تراز پرداختها را زير فشار نهاد. در كشورهايي كه قبل از اين با جمعيت زياد روبرو بودند, از توان پسانداز ملي كاست و شهرنشيني را كه در زمينة زير بنايي بسيار پرخرج است, افزايش داد و رشد جمعيت مسأله بيكاري شهري را لاينحل ساخت". لوئيس در اين باره در مقالة "سياست اشتغال در يك ناحية توسعهنيافته" مينويسد: "بيكاري شهري, همچنين از جهتي معلول شكاف در حال افزايش دستمزدهاست كه به نوبة خود بر اثر بهبود وضع افراد شاغل در داخل شهرها, سبب ترغيب تعداد بيشتري از مردم ميشود تا راهي شهرها شوند. درك چگونگي كنار آمدن با اين بيكاري شهري بسيار مشكل است. روش مقابله با اين بيكاري تأمين كار است كه در اين مورد راهحلي شمرده نميشود. ايجاد كار بيشتر در شهرها, بر عكس افراد بيشتر را به شهرها سرازير ميكند و اين خود مسأله را وخيمتر ميسازد". لوئيس از الگوي تورشدار توزيع درآمد (نابرابري) جانبداري كرده به طور ضمني آن را يكي از شرطهاي توسعه ميداند. به عقيدة او تجربة كشورهاي پيشرفته نشان ميدهد كه سرماية لازم براي توسعة اقتصادي ناشي از فزوني سرعت افزايش بهرهوري بر ميزان افزايش دستمزد بوده است كه موجب افزايش نسبت سود ميشود كه اين قبل از هر چيز در افزايش نابرابريهاي اجتماعي متبلور خواهد شد. و بالاخره دربارة آراء توسعهاي لوئيس بايد اشاره كرد كه او نظريهاي تحت عنوان "كششپذيري بينهايت عرضه كار" ارائه كرده است كه در جهتگيري روند توسعه در كشورهاي جهان سوم از اهميت اصولي برخودار است. برطبق اين نظر, با رشد جمعيت به ميزان 3 درصد در سال, كه پديدة ذاتي اكثر كشورهاي جهان سوم است, عرضه كار كششپذيري بسياري زيادي پيدا خواهد كرد. در حالي كه تقاضاي كار محدود و حتي كاهشيابنده است و اين امر نهايتاً بر روي دستمزد تأثير گذاشته موجب كاهش آن ميشود كه در نتيجه آثار نامطلوبي بر روي نابرابريهاي اجتماعي باقي خواهد گذاشت. 1ـ6ـ نيل اسملسر اسملسر يكي از پرآوازهترين نظريهپردازان نوسازي در حيطه جامعهشناسي است. اسملسر معتقد است كه توسعه ناشي از برهمكنش چهار فرايند متمايز "پيشرفت فنشناختي", "تكامل كشاورزي", "صنعتي شدن", و "تحول بومشناختي" است: 1-در قلمرو فنشناختي, دگرگوني از فنون ساده و سنتي به سوي به كارگيري دانش علمي جريان مييابد. 2-در كشاورزي, تكامل از كشت معيشتي به سوي توليد تجاري محصولات كشاورزي جريان مييابد كه اين جريان مشتمل بر تخصصيابي در توليد محصولات نقدي, خريد محصولات غير كشاورزي در بازار و رواج يافتن كار دستمزدي در كشاورزي است. 3-در صنعت, فرايند تحول به معني گذار از به كارگيري نيروي انساني و حيواني به سوي استفاده از ماشين و همچنين متضمن كار براي كسب درآمد پولي, افزايش توليدات كارخانهيي و نيز گستردهيابي تجارت است. 4-و بالاخره, در انتظار بومشناختي, فرايند توسعه با حركت ازمزرعه و روستا به سوي مراكز شهري همراه است. اين چهار فرايند اغلب و نه لزوماً هميشه, به طور همزمان روي ميدهند و گرايش به اين دارند كه از راه مشابهي بر ساخت اجتماعي تأثير بگذارد كه نتيجة آن دگرگونيهاي ساختي است: الف) "تمايز ساختي" يا ايجاد واحدهاي اجتماعي تخصصي شدهتر و خودمختارتر در قلمروهاي متفاوت اقتصاد, خانوداه, مذهب و نظام قشربندي اجتماعي. ب) "يكپارچه شدن" كه ويژگي آن همگام با منسوخ شدن نظم اجتماعي قديم از طريق فرايند تمايز, تغيير مييابد. در فرايند اين يكپارچگي، دولت, قانون, گروهبنديهاي سياسي و ديگر مؤسسات در معرض تغييرات چشمگيري قرار ميگيرند. ج) و بالاخره, "اغتشاشهاي اجتماعي" نظير شورش همگاني, انفجار خشونت, جنبشهاي مذهبي و سياسي و نظاير آن كه آهنگ ناهمساز تمايز و يكپارچگي را منعكس ميسازد. اسملسر معتقد است كه الزامات پيشرفت "فنشناختي", "تجديد سازمان كشاورزي", "صنعتي شدن" و "شهرگرايي" در جوامع گوناگون متفاوت است و بر اين اساس نتيجه صفبنديهاي مجدد ساختي نيز متفاوت خواهد بود. برخي تفاوت در اين الگوهاي آرماني دگرگوني از اين قرارند: 1-تنوع در شرايط ماقبل جديد؛ 2-تنوع در محركهاي دگرگوني؛ 3-تنوع در راهي كه به نوسازي منجر ميشود؛ 4-تنوع در مراحل پيشرفته نوسازي؛ 5-و بالاخره تنوع در محتوا و زمانبندي حوادث مؤثر در دوران نوسازي؛ به دليل اين قبيل منابع تغيير و تنوع, انجام تعميمهاي تجربي مسلم و ثابت در زمينة تكامل ساختهاي اجتماعي در خلال دورة توسعه اقتصادي و اجتماعي ناممكن است. با اين حال مسيرهاي نوع آرماني معيني از دگرگونيهاي ساختاري را كه متضمن نوسازي است, ميتوان مشخص كرد كه جنبة عمومي و جهاني دارند. اسملسر ميگويد كه تمايز به معناي ساده اشاره است به تكامل از يك ساختار نقشپذير چند كاركردي به چند ساختار تخصصيتر, مثالهاي نوعي تمايز مورد نظر او از اين قراراند: 1-در گذار از صنعت خانگي به صنعت كارخانهاي تقسيم كار اجتماعي افزايش مييابد و آن دسته از فعاليتهاي اقتصادي كه سابقاً در خانواده صورت ميگرفت به شركتها انتقال پيدا ميكند؛ 2-همراه با ظهور يك نظام آموزش و پرورش رسمي, كاركردي آموزشي كه سابقاً از طريق خانوداه و كليسا (دستگاه ديني) صورت ميگرفت در واحدي تخصصيتر يعني مدرسه مستقر ميشود؛ 3-ساخت يك حزب سياسي نوين كه پيچيدهتر از دستههاي قبيلهاي است واحتمال كمتري هست كه اين ساخت با پايبنديهاي خويشاوندي, رقابت براي رهبري مذهبي و غيره مقيد گردد. اسملسر معتقد است كه به منظور تحقق نوسازي بايد فرايند تمايزيابي در قلمرو فعاليتهاي اقتصادي, فعاليتهاي خانوادگي, نظامهاي ارزشي و نظامهاي قشربندي محقق گردد: -در فعاليتهاي اقتصادي فرايند تمايز ساختي به معناي حاكم شدن پول بر جريان كالاها و خدمات و جانشين شدن مناسبات پولي به جاي مقررات مذهبي, سياسي, خانوادگي است. -در فعاليتهاي خانوادگي فرايند تمايز ساختي بايد ناظر بر رهايي خانواده از بعضي از كاركردهاي سابق و تبديل آن به يك كارگزاري (آژانس) تخصصي شدهتر باشد. اين گرايش معطوف به جدايي كاركردهاي خانوادگي از كاركردهاي اقتصادي است. فرايند اين جدايي از اين قرار است: 1-كاهش كارآموزي در داخل خانواده؛ 2-افزايش فشار بر عليه دخالت خانواده در استخدام نيروي كار و مديريت؛ 3-تضعيف نظارت مستقيم بزرگترها و همجواري خويشاوندان با خانواده هستهاي؛ 4-افزايش نقش گزينش شخصي, عشق و ضابطههاي مرتبط با آن در امر ازدواج؛ و 5-ارتقاء پايگاه و منزلت زنان در جامعه -در نظامهاي ارزشي فرايند تمايز ساختي بايد به سوي عرفيسازي ارزشها و درهم شكستن الگوهاي كهنه جهتگيري شود. اين فرايند اساساً ناظر برگذار ارزشها از ضمانت اجراي مذهبي (religious sanctions) به معقوليتي خودمختار است؛ -و بالاخره در نظامهاي قشربندي تحت شرايط نوسازي اقتصادي, بايد تمايزات ساختي در اين دو بعد افزايش يابد: 1 وارد شدن ديگر معيارهاي ارزشيابي در عضويتهاي اسنادي مرتبط با رتبهبندي اجتماعي؛ و 2 افزايش تحركهاي فردي از طريق سلسله مراتب شغلي. اسملسر اشاره ميكند كه تنها "تمايز" براي نوسازي كافي نيست. توسعه به مثابة هماهنگي و همنوايي متقابل ميان تمايز ـ كه تمايل به تقسيم در جامعه مستقر است ـ و يگانگي, كه ساختهاي تمايز يافته را بر پايهاي نوين وحدت ميبخشد, محقق ميشود. ليكن خود اين فرايند يگانگي به نحو تناقضآميزي ساختهاي تمايزيافتة بيشتري را به وجود ميآورد. مثلاً اتحاديههاي كارگري, انجمنها و حزبهاي سياسي و دستگاههاي دولتي همچون قارچ از زمين ميرويند. و بالاخره اسملسر نتيجهگيري ميكند كه دگرگونيهاي ساختاري به اين دلائل براي نظم اجتماعي شكننده محسوب ميشوند: 1-تمايز، مستلزم ايجاد فعاليتها, هنجارها, پاداشها و ضمانت اجراهاي نو ـ از قبيل پول, منزلت سياسي, حيثيت مبتني بر شغل و نظاير اينها ـ است كه اغلب با حالات قديمي كنش اجتماعي كه زير سلطه مذهب, قبيله و نظامهاي خويشاوندياند, در كشمكش است. 2-در دورههاي نوسازي, دگرگونيهاي ساختي ناهمسازند و اين ناهمسازي موجب پيدايش نابساماني (آنومي) در معناي كلاسيك آن ميشود. نارضايتيهاي ناشي از برخورد ميان شيوههاي سنتي و شيوههاي سرچشمه گرفته از نابساماني, در برخورد با هم, يكديگر را تشديد ميكنند. واكنشهاي كلاسيك در برابر اين وضعيت, اضطراب و دشمني و توهم است. اين واكنشها هرگاه جمعي باشند, در جنبشهاي اجتماعي متنوعي نظير مردمانگيزيهاي مسالمتآميز, خشونتهاي سياسي, گذشتهستايي تفرعنآميز, مليگرايي افراطي, انقلابها و براندازيهاي زير زميني و نظاير آن تبلور مييابد. 1ـ7ـ والت ويتمن روستو والت ويتمن روستو را ميتوان پرآوازهترين و جنجالبرانگيزترين صاحبنظر در بين صاحبنظران توسعه اقتصادي خواند. آراء توسعهاي اين صاحبنظر بيش از همة آراء توسعهاي ديگر مورد بحث و جدلهاي موافق و مخالف قرار گرفته است كه اين, صرفنظر از واكنش نسبت به نقش سياسي روستو و مشاغل دولتي او, ميتواند بازگوي اهميت و قابليت تأثيرگذاري آراء او باشد. مهمترين بخش آراء توسعهاي روستو, نظر او دربارة گذار از جامعة سنتي به جامعة صنعتي است كه نخستين بار در كتاب "مراحل رشد اقتصادي؛ بيانهاي غيركمونيستي" مطرح شد و به مدل پنج مرحلهيي روستو و يا مدل "توصيف مرحلهيي رشد" موسوم است. اين پنج مرحله از اين قراراند: 1-"جامعه سنتي" كه مشخصة آن توليد محصولات كشاورزي است و بر محور خانواده يا طايفه سازمان يافته است و تقديرگرايي مزمن بر آن حاكم است. 2-"شرايط قبل از خيز اقتصادي" كه لازمة ورود به مرحلة دگرگوني و پيشرفت است. مشخصههاي اين مرحله از اين قرار است: الف) رواج ايدة ضرورت پيشرفت اقتصادي براي رسيدن به رفاه اجتماعي؛ ب) گسترش آموزش در جامعه؛
نظرات شما عزیزان:
چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:4 :: نويسنده : پورحسنی
درباره وبلاگ - انجام کلیه امور تخصصی مرتبط با حسابداری شرکت های تولیدی ، بازرگانی و صنعتی ، خدماتی ، مهندسی و پیمانکاری 2- انجام عملیات مربوط به امور معوقه حسابداری و اصلاح حسابها وکدینگ حسابها 3- پیاده سازی سیستم حسابداری 4مشاوره رایگان درباره انواع نرم افزارهای حسابداری 5 طراحی ، فروش و آموزش نرم افزارهای مالی ، فروش ، خزانه ، حقوق و دستمزد ، انبار ، دارائیهای ثابت ، حسابداری صنعتی و اتوماسیون اداری 6- مشاوره مالی ، مالیاتی ، مدیریت ، بیمه قراردادها و بیمه تامین اجتماعی 7- تنظیم اظهار نامه مالیاتی ، تهیه صورتهای مالی و تحریر دفاتر قانونی پلمپ شده و و ارزش افزوده انجام کلیه خدمات حسابداری در استان قم با کادری مجرب فقط با یک تماس آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |